گپ ما
مساله ي قوميت بايد دموكراتيك شود
برخورد اخير نمايندگان مجلس در رابطه به نامزد وزيران پيشنهادي كرزي، از سوي بسياري از احزاب و كارشناسان سياسي يك برخورد قومي تلقي شد. به ويژه اين كه چرا پنج وزارت كليدي را رييس جمهور به قبيله ي خود پيشنهاد كند و نمايندگان هم به آن ها بي چون و چرا راي تاييد دهند؟ مگر اين ها تنها ترين شايسته هاي كشور هستند...؟ بلي ما هم مانند هميشه گفته ايم كه متاسفانه قوميت به عنوان يك مساله ي تاريخي و ملي مبناي خيلي از تصميم گيري هاي بزرگ سياسي ... در كشور ما بوده است. مردم ما از وجود اين مساله انكار نمي كنند، ولي از پرداختن به اين مساله ترديد و ترس دارند. لذا تن به توصيه هاي اخلاقي و ناكجا آبادي مي دهند، كه اين مي تواند يك درك خيلي عوامانه و روزمره گي از مساله ي قومي باشد. ما مي گوييم كه اين مساله حداقل در يك قرن اخير رشد صعودي داشته است، با وصف اين كه در تمامي دوره ها، همه شاه هان و مردم شعار گفته اند كه "ما برادريم، وحدت ملي مي خواهيم و پرداختن به مسايل قومي حرام است"، اما نتيجه اش چي است؟ ما هر روز شاهد اوج گرفتن آن هستيم. ما هميشه مي گوييم كه با پاك كردن صورت مساله، مساله پاك نمي شود، بايد شجاعانه و انسان مدارانه با تيغ عقلانيت و تجربه ي امرزوي بشر سراغش رفت و آن را به مثابه ي يك مساله ي اجتماعي مانند ساير مسايل اجتماعي به گونه ي علمي مورد بحث و تفاهم قرار داد و لذا زمينه را براي حلال شدن اش فراهم كرد. خوب حالا راه حل كدام است؟ راهكار حبيب الله رفيع براي اين دشواري اين است كه:"بايد قدرت را در جامعه به اساس تناسب قومي تقسيم كرد". اما پيامد اين راه حل چيست؟ خيلي به سادگي مي توان گفت كه: اگر ميزان قدرت بيشتر گرفتن بر اساس نفوس قومي باشد، بايد پس از اين اقوام مختلف يا توليدات شانرا صد برابر بسازند، يا هر قوم، قوم رقيب اش را بيشتر بكشد تا ميزان نفوس خود شانرا بيشتر بسازند. مي بينيد كه اين راه حل چقدر فاجعه بار قبيله يي و ساده لوحانه است. راهكار ما چنان كه از عنوان اين مقال بر مي آيد، "دموكراتيك ساختن مساله ي قوميت در كشور است براي فراهم نمودن زمينه ي از ميان برداشتن تدريجي و آگاهانه ي اين مساله". يكي از شاخص هاي دموكراتيك ساختن اين مساله، ما فكر مي كنيم كه گذار كردن از فردمحوري (قبيلوي) به نهاد محوري(دموكراتيك) است. ساختن نظام دموكراتيك - انسان مدار روبه توسعه، بر مبناي ايجاد و تقويت نهادها ممكن است نه بر اساس افراد مستقل. جان سخن اين جا است كه شناخت خيانت يا سوي استفاده از قدرت يا كم كاري يك مسوول تنها در يك مرحله تاريخي ممكن است نه در اكنون. حالا مردم ما مي دانند كه عبدالرحمان يا نادرشاه چي كرد؟ اما شايد در آن زمان براي شان خيلي آشكار نبود. به گونه ي نمونه: اگر شما يك فرد مستقل را چي به عنوان رييس جمهور يا نماينده مجلس يا وزير انتخاب كرديد و پس از يك مرحله ي مثلن سي ساله دريافتيد كه وي "خيانت ملي كرده بود يا كم كار بود"، از اين دريافت تان چي استفاده كرده مي توانيد؟ خوب حالا شايد آن فرد مستقل يا فوت كرده يا بازنشسته است، اگر گور او را ويران كنيد يا به زندان او را بياندازيد، بالاخره چي ملاك و معياري بدست مي آوريد كه بار ديگر چنين انتخاب اشتباه را نكنيد؟ ما فكر مي كنيم كه هيچ. جز اين كه باز يك دور باطل را بپيماييد و يا هم به اين نتيجه برسيد كه هر كي را انتخاب كرديم خيانت كرد، بياييد كه ديگر از همين سياست كردن بي فايده دست بكشيم، بگذاريم كه هركي پادشاه شد ما رعيت اش باشيم!! ولي اگر شما در همان زمان اول يك فرد مستقل را ني، بل يك نهاد(حزبي...) را انتخاب مي كرديد حالا نقص نكرده بوديد. تصميم مي گرفتيد كه ديگر به اين حزب كم كار يا خيانت كار راي ندهيد بل به آن حزب ملي خدمت كار راي دهيد و آن را تقويت كنيد. نهاد ها مانند افراد مستقل نمي ميرند بل پايدارتراند. هر قدر به آن ها توجه كنيد و در صدد تقويت، اصلاح و نظارت آن ها بر آييد به همان ميزان زندگي مرفه و دموكراتيك اجتماعي، سياسي ... تان را براي آينده تضمين مي كنيد. هر قدر شما به نهادها توجه كنيد آن ها هم به همان اندازه در يك رقابت دموكراتيك براي بقاي شان به بهتر عرضه كردن خدمات به شما توجه مي كنند. براي روشن شدن مساله بحث را عملي تر مي سازيم. شماري از وكيل الدوله ها مي گويند كه كرزي بايد افراد را براساس منافع ملي انتخاب كند نه بر مبناي سهم دادن احزاب. در اولين نگاه اين حرف خيلي خوش مزه است، ولي اگر كمي دقت كنيد مي يابيد كه چقدر عوام فريبانه است. فكر شان نمي رسد كه آيا براي پايه ريزي و ساختن يك جامعه مطلوب دموكراتيك، كرزي بعنوان يك فرد مستقل قابل اعتماد است يا خير؟ از سويي كرزي هم ممكن است نامزد وزيران را بر اساس منافع شخصي، قومي يا... اش انتخاب كند. باز مي آييم به اصل بحث كه، پس برخورد نهادي يا دموكراتيك با اين مساله چي مي تواند باشد؟ بايد وجود يك حزب را از چگونگي آن حزب تفكيك كرد. ما فكر مي كنيم كه از وجود احزاب به عنوان نهاد هاي دموكراتيك بايد حمايت شود، يعني احزاب حق مشروع دارند كه در قدرت سهيم باشند و نامزد وزير پيشنهاد كنند، حتا براي آينده خوب دموكراتيك بايد چرخاننده ي قدرت باشند. ولي با چگونگي يا قومي بودن احزاب چي بايد كرد؟ اين يك امر طبيعي است براي يك جامعه ي كه قرن ها در چارچوب قبيله بوده است. ولي تغيير در چگونگي اين احزاب يعني گذر از قومي بودن شان به ملي شدن شان در يك حكومت دموكراتيك، بستگي به ميدان دادن و به آزمون كشيدن تاريخي آن ها در سطح جامعه دارد. متاسفانه يك خيانت ملي و تاريخي همين حالا دارد روان است كه به احزاب نقش مي دهند ولي پنهاني، مردم نمي دانند كه كدام وزير مربوط به كدام حزب چي كرده است يا مي كند كه در آينده از آن حزب حمايت كنند يا نه؟ يعني به احزاب نقش بايد داد كه امر موجه و بنيادي است ولي بايد آن سهم ها را براي آزمون در جامعه آشكار ساخت، تا مردم بدانند كه پيامد انتخاب و پشتيباني قومي يا غير قومي شان از كدام حزب چقدر براي شان مفيد بوده يا خير؟ اين گونه در يك مرحله ي تاريخي از قومي بودن احزاب گذر مي كنيم؛ و از سوي ديگر دموكراسي را با نهادها(احزاب...) تقويت و تضمين مي كنيم، نه با افراد مستقل كه به مردم نتيجه ي دورباطل نما مي آورند. نگاه كنيد به تجربه ي بشري.
این تار نگار باز تاب دهنده ی اهداف و اندیشه های بخش جوان های کنگره ی ملی می باشد. جوان های کنگره ی ملی باور دارند که نیرو های شرارت پیشه و اشغال گر خارجی نمی توانند ما را تحت اشغال خود نگهدارند، ما فکر می کنیم که بدون حل عادلانه ی مساله ملی در کشور صلح، رفاه و مشارکت ملی بوجود نخواهد آمد.