افغان، پشتون، پتان
افغان، پشتون و پتان
شاد روان مير محمد صديق فرهنگ
تاریخ نویسان و جغرافیه نگاران اسلامی که تالیفات شان در زبانهای عربی و فارسی موجود است، از سده ی دهم به بعد، پشتون ها را به عنوان افغان یاد کرده و زبان شان را هم افغانی گفته اند. حتا بابر که در سده ی شانزدهم می زیست، هم زبان افغانی را از جمله زبان هایی می شمارد که در ولایت کابل رواج داشت.(1) کلمات پشتو و پشتون که افغان ها بر زبان و قوم خود اطلاق می کنند، تا سده ی هفدهم تنها در محاوره ی زبانی بین مردم معمول بود و در آثار کتبی به نظر نرسیده است. هم چنان کلمه ی پتان که غالبن شکل هندی شده ی کلمه ی پشتانه جمع پشتون می باشد و در نیم قاره مروج است (و از آن جا در زبان انگلیسی راه یافته) نیز در آثار مکتوب آن زمان دیده نشده و به جای آن همان کلمه ی افغان به کار رفته است. بعضی از افغان شناسان خواسته اند، کلمه ی افغان را برای پشتون های غربی تخصیص بدهند که در حدود قندهار و هرات سکونت دارند و کلمه ی پشتون را تنها در مورد قبایل مقیم مناطق کوهستانی سرحد افغانستان و پاکستان به کار برند، اما این تقسیم بنیاد استوار ندارد، زیرا از هنگامی که زبان پشتو به مرحله ی خط و کتابت رسیده است، کلمات افغان و پشتون در آثار نویسندگان و شاعران این قوم با مفهوم واحد به جای یکدیگر استعمال شده اند. بنابر این، به طور کلی و اجمالی می توان گفت که خود پشتون ها ترجیحن خود را پشتون گفته اند، در حالی که فارسی زبانان آن را افغان و هندیان، پتان نامیده اند و هرسه کلمه از سده ی شانزده هم به بعد در کتابت راه یافته و در معنای واحد به کار رفته است. از دیگر سو عرب ها، پشتون ها را سلیمانی گویند که وجه تسمیه ی آن غالبن محل سکونت اولی این قوم در کوه های سلیمان می باشد و مردمان شمال هندوستان، ایشان را روهیله گفته اند که در زبان ملتانی در معنی کوهستان می باشد.(2) اما در باره ی منشا قوم پشتون هم نظریات گوناگون وجود دارد. خود پشتون ها که مانند سایر اقوام متکی بر نظام قبیله، به علم انساب و شجره های قومی باور و اعتقاد دارند نسب خود را به بنی اسراییل می رسانند. به موجب روایات قومی ایشان که در سده ی هفدهم در کتابی به نام "مخزن افغانی" ثبت گردیده است،(3) جد اعلای پشتون ها شخصی به نام افغانه بوده است که در عهد داوود نبی (ع) می زیست. در هنگام پراکندگی یهودیان، اولاد افغانه به جبال غور پناه برده در آن جا اقامت گزیدند. پس از اعلان دین اسلام از جانب حضرت محمد (ص) رییس این طایفه که قیس نام داشت، دین جدید را پذیرفته در راه نشر و تبلیغ آن به جهاد پرداخت. در این ضمن، وی به مدینه رفت و توسط خالد بن ولید (ض) سردار معروف عرب که با او وابستگی قومی داشت، به حضرت پیغمبر اسلام ص مشرف گردید. حضرت پیغمبر نام او را از قیس به عبدالرشید تبدیل نمود و به علت خدماتش در اعلای کلمه الله، او را به پتان که به موجب این روایت در معنی تیر چوب زیرین کشتی می باشد، ملقب ساخت. این نظریه که در بین خود پشتون ها یک تعداد طرفدار دارد، از جانب دانشمندان به دلایل متکی به تاریخ و زبان شناسی رد شده است. اینان پشتون ها را شعبه ی از شاخه ی هند واروپایی نژاد آرین می شمارند که در جریان تاریخ و در روند عملیه ی تشکیل ملت ها، بعضی عناصر هندی، ترک، تاجیک و عرب را نیز جذب کرده ملتی را با زبان و فرهنگ مشخص به وجود آوردند.(4) برخی از مولفان کلمه ی پشتونه را با کلمه ی پکتیوکه که در تاریخ هرودوت مورخ معروف یونان به عنوان نام قومی ساکن در حدود رود خانه ی سند آمده است، ارتباط داده و مدعی شده اند که پشتون های امروز از بقایای پکتیوکه های عصر داریوش هخامنشی می باشند؛(5) هر چند فاصله ی زمانی بیش از دو هزار سال که در بین عصر داریوش و پیدایش کلمه ی پشتون در آثار نویسندگان سده ی هفدهم میلادی موجود است، در این باره شک و شبهه ایجاد می کند و بعضی ها این سوال را مطرح کرده اند که پس قوم مذکور در این مدت در کجا بود و چرا در آثار متعددی که در مورد تاریخ و جغرافیا و ملل و نحل این خطه در دوره ی پیش از اسلام و بعد از آن به رشته ی تحریر آمده، ذکری از ایشان در میان نیست. اما شبه ی مذکور به این صورت می تواند رفع شود که پشتون ها همواره در همین حوالی موجود بودند، لیکن چون در زبان خود خط و کتابت نداشتند، مولفینی که از ایشان یاد کرده اند، به جای کلمه ی پشتون، کلمه ی افغان را که در نزد فارسی زبانان معمول بود، به کار برده و کلمه ی پشتون را از قلم انداخته اند. اکثر مورخان، محل رهایش نخستین پشتون ها را کوه های سلیمان و سرزمین های مجاور آن در غرب رود خانه ی سند شمرده اند (6) که در آن جا به علت دشوار گذار بدن اراضی و نظام قبیله ای، به شکل منزوی و نیمه مستقل زندگی می کردند. از این جاست که افغان ها با دولت های عصر یا استفاده از نیروی انسانی شان به صفت سپاهی اجیر، تفصیل بیشتری در باره ی چگونگی زندگی ایشان به نظر نمی خورد. اولین شرح تفصیلی راجع به ایشان در خارج آن خطه، در "تاریخ نامه ی هرات" سیف بن محمد هروی آمده است که در اوایل سده ی چهاردهم میلادی تالیف شده است؛ و از آن به بعد اشارات راجع به ایشان گسترش می یابد، تا این که با بر در کتاب خاطرات خود نقشه ی قبیله ای ایشان را رسم می کند. پس با در نظر گرفتن روایات مختلف می توان گفت که گذشته ی پشتون ها مانند اکثر امم جهان از افسانه آغاز نموده و به تاریخ منتهی می شود.
مدارک:
1- تزک بابری، چاپ بمبیی، سال 1308 ه . ق، ص 83.
2- پتان ها، تالیف سراولاف کیرو، صفحات 14، 15، و 16 دیباچه.
3- همان کتاب، ص 4. مخزن افغانی تالیف خواجه نعمت الله هروی، چاپ دها که، 1962، ج اول، ص 110 و بعد از آن.
4- افغانستان، تالیف دبلیو. کی. فریزرتتلر، 1950، صفحات 48 و 49 . وی. گریگوریان، صفحات 28 و 29.
5- سراولاف کیرو، ص 29. بهادر شاه ظفر، صفحه 72.
6- وی. گریگوریان، ص 29. سرودهای عامیانه ی افغانان، تالیف جیمز دارمستتر، پاریس (90/1880)، ص 185. سرفریزر تتلر، ص 49
منبع: افغانستان در پنج قرن اخیر/ نویسنده میر محمد صدیق فرهنگ/ص67-69
.
این تار نگار باز تاب دهنده ی اهداف و اندیشه های بخش جوان های کنگره ی ملی می باشد. جوان های کنگره ی ملی باور دارند که نیرو های شرارت پیشه و اشغال گر خارجی نمی توانند ما را تحت اشغال خود نگهدارند، ما فکر می کنیم که بدون حل عادلانه ی مساله ملی در کشور صلح، رفاه و مشارکت ملی بوجود نخواهد آمد.