بررسي وضعيت آموزشي در سال

1388

نصير كاميار

به تاريخ پانزدهم اسفندماه سال روان برنامه آموزشي دبيرستان هاي كشور، رسمن آغاز شد. اما آغاز اين دوره آموزشي نيزمانند سال هاي گذشته بدون كدام دست آورد جديدي نه بود. در سال هاي گذشته كه صدها مكتب توسط مخالفين مسلح دولت در استان هاي جنوبي وشرقي مسدود شده بود انتظار مي رفت تا در اين سال دوباره بازگشايي گردد، اما چنين نشد. ميليون ها تن از دانش آموزان از نعمت آموزش محروم شده اند و به نظر مي رسد در اين زمينه تا هنوز از سوي مسوولين وزارت آموزش و پرورش كاري قابل ملاحظه صورت نگرفته است. همين گونه شماري زيادي اين مكتب ها تا كنون دروازه هاي شان به روي دانش آموزان بسته اند و دانش آموزان شان بي سرنوشت. اين خود مشكل بحران آفرين براي دانش آموزان در پهلوي صدها مشكل ديگر است كه جامعه آموزشي كشور را تهديد مي كند. دانش آموزان در افغانستان با مشكل هاي زيادي روبرهستند: كم بودي موادي درسي، نداشتن ساختمان در دبيرستان ها، نبود آموزگاران حرفوي، كهنه و بي كيفيت بودن موادي درسي، ديدگاه قبيله ي وزير معارف، تهديد مخالفان دولت، پذيرش خيلي كم دانشگاهاي كشور و راه نيافتن و بي سرنوشت باقي ماندن دانش آموزان و... كه همه در عقب ماني حوزه آموزشي نقش تعيين كننده دارند. با اين وضعيت وزارت آموزش وپرورش نمي توان با اين مسايل دامنگير و مهلك مبارزه كرد. به نظر مي رسد حل اين موارد نيز براي يك گروه كاري موفق كاري مشكلي نيست، اگر كار شود. زيرا خيلي از اين مشكل ها زماني خلق شده اند كه اين آقايان به حل مشكلي اقدام كرده اند. به گونه يي نمونه يكي از اين مشكل ها نداشتن موادي درسي بود و زماني كه وزارت معارف اقدام به تازه كردن موادي، درسي كرد از بي توجه ي و از اين كه به اين مملكت كسي دل نمي سوزاند ميليونها دالر در چاپ كتب درسي مصرف شد، مگر در آب رفت و كتب هاي كه اين آقايان چاپ نموده اند قابل استفاده در معارف كشور نيستند. پس بي توجه اين افراد سبب پيدايش مشكلي ديگري شد. هم چنان هم آهنگي ضعيف وزارت آموزش وپرورش با وزارت آموزش عالي سبب شد تا در بسياري مناطق كشور دانش آموزان كه مي خواستند در آزمون كانكور شركت نمايند كارت اشتراك شان در زمان معيين امتحان به دست شان نه رسيد و از امتحان محروم شدند. البته مورد بشيتر آن در استان بدخشان اتفاق افتاده است، بنابراين، يك سالي اين دانش آموزان از دست رفت. آيا اين هم آهنگي  واقعن كار مشكلي است كه از توان مسوولين بالاتر باشد؟ معلوم است كه كار مشكل نسيت براي  مسوولين با احساس. ولي خيلي مشكل است براي يك مسوول بي احساس، چون اگر در ضمير اين آقايان كمي احساس وجود مي داشت اين مشكل اتفاق نمي افتاد، و اگر اتفاق هم افتاده بود بسيار زود حل مي شد. موضوع ديگري كه در ميان تمام مشكل ها تازه است، آمدن "انفلونزاي سياسي" بود، كه در مفكوره حكومت داران كشور مان به عنوان يك راه كار خطور كرد. آن ها براي مسايل سياسي شان يك ماه دانش آموزان و دانشجويان را رخصت نمودند و دروازه هاي دانشگاه ها و دبيرستان ها را بستند. به قول يكي از دانشمندان شرقي يك روز رخصتي براي دانش آموزان برابر با 20 سال عقب ماني كشور است، شما خود فكر كنيد كه چند سال بايد عقب رفته باشيم؟ اين دغدغه مهمان سياسي پس از يك ماه بي چون و چرا خاموش شد، و دوباره دبيرستان ها آغاز گرديد. همين گونه دانشگاه ها. اين رخصتي براي دانش آموزان در اواخر سال آموزشي زيان بار بود و توانست درسلسله درسي ايشان يك نوع دگرگوني منفي را به وجود بياورد. كساني كه از استان هاي  دور دست كشور نيز در مركز درس مي خواندند با بسته شدن راه ها از آمدن به مركز محروم شدند. اين همه مشكل ها براي ديگران از بركت سر دولت مردان با احساس كشور مان هست. «ما هم براي شان  در اين گونه فعاليت هاي شخصي شان موفقيت و كامگاري مي خواهيم»!! هم چنان پاشيدن تيزاب به روي دختران دانش آموز در استان قندهار و مسموم كردن دختران دانش آموز در استان پروان براي دانش آموزان وحشت آور بود. اين عمل تاثيرات روحي منفي بسيار قوي در جامعه آموزشي به جا گذاشت. مشكل ديگري كه براي معارف كشور اتفاق افتاده است نداشتن آموزگاران مسلكلي است، زيرا با معاش كمي كه معارف افغانستان براي آموزگاران مي پر دازد اين معاش نمي تواند معيشت اساسي يك آموزگار را مرفوع سازد. بنابراين، شمار زياد اين آموزگاران به دبيرستان ها خصوصي روي مي آورند چون با دبيرستان ها دولتي با مشكلات زيادي روبرو مي شوند. در اين زمينه دولت و وزارت آموزش و پرورش نيز مقصر است زيرا در تمام كشور هاي كه دبيرستان ها خصوصي فعاليت مي كنند در پهلوي دبيرستان ها دولتي، دولت يك نوع رقابت سالم را با اين دبيرستان ها حفظ مي كند، تاسبب نزول دبيرستان ها دولتي نشوند. مگر در افغانستان اين موارد وجود ندارد. هر چه خواستند همان را انجام مي دهند كه امروزه نتايج آن فقط باقي ماندن چند آموزگار بي تجربه در دبيرستان ها دولتي است و بس. اين خود از جمله مشكل هاي است كه در معارف خيلي جدي به نظر مي رسد، مگر جدي گرفته نمي شود. معارف افغانستان درطي  سال هاي جنگ صدمه زيادي ديده است كه دركل به يك باز نگري و بازسازي بنيادين ضرورت دارد. اين كه براي آموزگار معاش كافي داده نشود پس مجبور است براي اين كه به خانواده خود نيز نان بدهد به دبيرستان ها خصوصي روي مي آورد، زيرا نان دادن خانواده نيز براي يك مسوول خانواده فرض است و او بايد اين فرض را ادا كند. پس براي حل اين مشكل بايد در زندگي آموزگاران دولت توجه جدي نموده و در زمينه تغييرات ژرف بياورد، در غير آن اگر اين روند ادامه يابد وقوع رخداد و چالش بزرگ در پشرفت نسل هاي حال و آينده كشور حتمي خواهد بود. موضوع ديگري كه براي معارف افغانستان خيلي ضروري بود ايجاد ساختمان در بعضي دبيرستان ها بود كه اشد ضرورت يك مكتب درنخست داشتن ساختمان است. مگر متاسفانه اين روند نيز خيلي ضعيف و حتا در بعضي موارد هيچ صورت نگرفته است. بطور نمونه در شهر كابل درصد متري رياست جمهوري افغانستان مكتب وجود دارد، به نام مكتب ستاره كه ساختمان اين مكتب بشتر از هفت سال مي شود كه در حالت خيلي بد قراردارد و خيلي چهره خشن دارد درميان ساختمان هاي خيلي زيباي اين ساحه. براي من خيلي تعجب آور است كه آياهيچ يك از وزيران معارف در طول اين هفت سال از وضعيت مشقت باري اين مكتب خبرنه شده اند؟ و اگر شده اند چرا اقدامي نه كرده اند؟ زيرا بسيار شرم آور است مكتبي درزيبا ترين ساحه شهر ونزديك به ارگ رياست جمهوري به اين وضعيت قرار داشته باشد. شايد هزاران  مكتب ديگر به اين منوال دركشور وجود داشته باشد. در آخر بايد گفت: نمي توان درسال هاي گذشته معارف و كاركنان معارف را موفق خواند به اميد اين كه مسوولين عالي مقام كشور توجه بيشتر در بخش آموزشي نمايند خيراست كه اولاد هاي ايشان در خوب ترين آموزشگاها در بيرون مصروف آموختن هستند. براي ملت خود هم اگر كاري كنند نمي سوزد.