گفت و گو با صاحب نظر مرادی

شاكر شامان

بخش نخست

فدرال: جناب دکتر مرادي! تاريخ معاصر كشور را چگونه بررسي مي كنيد؟

مرادي: تاریخ هر کشوری متکی بر تصمیم گیری های سیاسی نوشته می شود. افغانستان در تاریخ معاصر خود یک کشور مصنوعی، و یک جغرافیای مصلحتی است. پس از 200سال مبارزات و کشمکش های سیاسی بین دو ابر قدرتی که افغانستان را در محاصره داشتند. در شمال روسیه ی تزاری و در جنوب انگلیس یا هند بریتانوی که این ها سال ها در تقابل های نظامی و سیاسی علیه همدیگر مبارزه کردند و خواستند که در گام نخست که یکی از این دو جانب قدرت افغانستان را به کشور تحت الاداره ی خود مبدل کنند و اگر نمی توانند افغانستان را به یک جغرافیایی حایل تبديل كنند. یعنی اگر بخواهند بر سر بهره کشی های خود بین همدیگر در گیر یک بحران یا یک جنگ شوند؛ این ها دیر تر در مقابل یک دیگر قرار بگیرند  و افغانستان جغرافیای باشد که این فرصت را بر هر دوی این جوانب داده بتواند. بر این اساس تاریخ افغانستان از چنین جایگاهی  آبشخور می گیرد. جغرافیای مصلحتی جغرافیای است که کشور های مقتدر زمان برای نگرش راهبردي خود در رابطه به منقطه چنین جغرافیایي را به وجود آوردند. طبیعی است یک مقدار نمود دار های که در آن عصر و زمان ساخته شد از نام کشور تا مرزبندي و معاهده ی سرحدات و هر مساله ی دیگر از همین دیدگاه فیصله شد و از همین دیدگاه به نویشت آمد و وارد تاریخ شد. تاریخیست که می توانیم بگویم در آن مشتی از جعل ها و مشتی از تقلب ها به جای واقعیت ها قرار داده شده، و کلی تاریخ افغانستان را از یک مشت تقلب ها به جای واقعیت ها انباشته کردند. به این اساس فیصله های را هم که صورت گرفت در قبال نام کشور، مساله ی سرحدات و مسایل عام ملی دیگر از طریق کدام مراجع مشروع که پارلمان بوده باشد و یا قانون اساسی کشور بوده باشد و یا از طریق مراجعه به آرای عمومی ملت مشروعیت کسب نکره است. به همین خاطر فیصله های  استعماری در جای خودش باقی مانده و آهسته آهسته آن را به یک امر مقدس و به یک پارتیاتیزم  تقلبی مبدل کرده است.

فدرال: با توجه به این که نقد دایمی بر تاریخ گذشته از بعضی مسایل حاد دیگری که وجود داشته و تعیین نام افغانستان است. بعضی از حلقات سیاسی و روشن فکری داد از این می زنند که نام افغانستان جعلی است به نظر شما اگر جعلی است پس بدیلی برای این واژه چه می تواند باشد؟

مرادي: طبیعی است در یک کشوری که اقوام و گروه های قومي فراوانی زندگی می کنند، باید سعی بر این نباشد که هویت تاریخی و فرهنگی یکی از این اقوام به حیث هویت عام این سر زمین گزیده شود، و سر انجام حس همبستگی و اتحاد ملی یکی از این اقوام را خدشه دار سازد. ولی متاسفانه در افغانستان چنین حرکتی صورت گرفته است. شما می دانید افغانستان یا سرزمینی که امروز به نام افغانستان یاد می شود یکی از محور ها و خواستگاه های اساسی فرهنگ آریانا است. بخشی از این افغانستان همان سرزمین آريانا اویجه است یا ایران ویج است که از آن جا تمدن های درخشان بشری طلوع کرده است، و کم از کم مدت 2500سال نام این سرزمین بوده. پس از آن است که غالبن ازدوره ی اشکانی ها ما کلمه ی خراسان را بر این سرزمین اطلاق شده می بینیم که آن تا سال 1838 که دوره ی پادشاهی شاه شجاع بود این نام بر کلیت جغرافیای این سرزمین اطلاق شده و در این جا، هم ما بنیاد های فرهنگی، ملی و هویتی محکمی را دریافت می کنیم، شخصیت های بسیار بزرگ و برازنده ی چون ابن سینا و ابونصر فارابی، شخصیت های متصوف، شخصیت های فقهی، شخصیت های محدث، مجتهد، دانشمندان منجم، ریاضی دان، پزشك، شاعر، تاريخ نگار و خیلی شخصیت های بافضیلتی را در این فضای تاریخی ما به فرهنگ ملی و فرهنگ جهانی تقدیم کرده است. بنابراین، خراسان یک نام مقدس و یک نام بسیار گره خرده با کار کردهای فرهنگی ما و هویت تاریخی ما و به خیلی از ارزش های فکری و دینی ما پیوند ناگسستنی ایجاد کرده است. به اساس روایات تاریخ از جمله کتاب افغانستان در مسیر تاریخ نوشته ی مرحوم غبار می گوید که در سال 1838 بود که شاه شجاع؛ شاه فراری افغانستان، در راولپندی بین رنجت سنگ، شاه شجاع و نماینده ی انگلیس مساله ی نام افغانستان برای نخستين بار در یک مقاوله ی رسمی مطرح می شود با این که شاه شجاع مقاوله ی خود را چند بار به نام خراسان مطرح می کند. اما، نماینده ی انگلیس به جای نام خراسان نام افغانستان را وارد این مقاوله می سازد. پس شخصیت های فراوان دیگری هم این مساله را تاید می کنند که پیش از این نام افغانستان به جز از مناطق جنوب غربی که کوه های سلیمان است و مناطق زیستی و تاریخی برادران پشتون است، این جا را به نام افغانستان یاد می کردند. روایتی است که مردمی از کوه های سلیمان آمدند و از آن ها پرسیدند که چگونه است وضع مردم کوهستان؟ این جا دانشمندان خراسانی گفتند که بهتر است که شما بپرسید؛ چه گونه است وضع مردم افغانستان؟ چون در آن جا حادثه بسیار است بحران زیاد است و مردم در فغان و فریاد به سر می برند. بنابراین، بی سبب نیست که نام این کوهستان را ما افغانستان بنامیم. سرانجام این جغرافیايی بوده  که زندگی می کردند و این نام برای نخستين بار در سال 1838 تصمیم گرفته شد که بر بخشی از خراسان بزرگ اطلاق شود. با این که او در همین سال وارد بحث و مذاکره شد، ولی متاخر ترین پادشاه افغانستان امیر محمد افضل خان هم  در مهر رسمی خود نوشته که در قشون مشرق و مغرب امیر ملک خراسان محمد افضل شد. یعنی معلوم می شود که تا زمان امیر عبد الرحمان خان که پدر او محمد افضل خان است خود را پادشاه خراسان خوانده است. پس از امیر عبد الرحمان خان است که بسیار تلاش به عمل می یاید که کلمه ی « افغانستان» برای این سرزمین دقیقن به کار گرفته شود و در این عرصه پافشاری های صورت بگیرد و در اسناد کتبی و رسمی به ويژه در دوره ی نادر خان به مساعی محمد گل مهمند نام این کشور را می خواهند افغانستان باشد و همان فیصله ی که بین شاه شجاع و نماینده ی انگلیس شده اجرا شود. به این اساس متاسفانه این یک تصمیم درست نبوده و این تصمیم هم از نظر یک مرجع رسمی در سرزمین ما عبور نکرده که بر اساس آن ما بر قانونیت آن و مشروعیتش تاکید کنیم.

 فدرال: پس واژه ی خراسان می تواند جایگزین افغانستان باشد و همه ی اقوام را گرد خود داشته باشد! نظر شما همین است؟

مرادي: یقینن! ما در تمام منابع و دهها اثر مستشریقین غربی واژه ی خراسان را می یابیم ولی امروز متاسفانه خراسان یکی از ایالت ها یا یکی از استان های شرقی ایران نام دراد. ما اگر از این فرهنگ پاسداری نکنیم یقینن خراسان ایران حق دارد که این همه تحولات بزرگ و حجیم تاریخی را به خود اختصاص بدهد، و از این که ما در آن سهیم باشیم و هویت ما در آن شکل گرفته باشد یا به مبادی فرهنگی ما پیوسته باشد، انکار کند.

فدرال: یکی از واژه های جنجال برنگیز دیگر واژه ی «افغان» است، و در طی چند سال اخیر این واژه بر تمام اقوام تحمیل می شود نظر شما دراین مورد چه است؟ آیا عادلانه است؟

مرادي: چيزي که تحمیل می شود بنیاد عدالتی ندارد. ما در روزگاری که زندگی می کنیم در قرن ،21 هیچ چیزی را نمی توانیم بر کسی تحمیل کنیم. نه تاریخ، نه فرهنگ، نه زبان و نه هیچ چیزی دیگری را که مخالف عواطف باطنی و نهانی انسان قرن 21 باشد. به این اساس عرض کردم که تمام تاریخ و نگارش های تاریخی همین را تاکید می کنند که افغان نام یکی از اقوام ساکین افغانستان است؛ که امروز در ترادف به آن کلمه ی پشتون را به کار می برند وقتی که ما مساله ی را قبول کنیم این امر درست نخواهد بود که ما بر یک هزاره یا ازبیک یا تاجیک یا نورستانی کلمه ی افغان را اطلاق کنیم. چون هرکدام این ها در درازای تاریخ زندگی کرده اند، فرهنگ دارند زبان دارند شاعر دارند، شخصیت دارند، کارنامه های ملی و دفاعی سرزمین خود را دارند و هویت تاریخی خود را هم دارند. ما باید به هویت تاریخی تمام اقوام احترام بگذاریم. همه ی این ها نعمت های خداداد هستند. هویت قومی پدیده ی خدادادی است خداوند می توانیست تمام اقوام را سیاه بیافریند، همه را سفید بیافریند، همه را پشتون بیافریند، تاجیک بیافریند و یا ازبک بیافریند. ولی همه ی این ها را در طیف های رنگینی از آفرینش به وجود آورد و برای هرکدام این ها استعداد های ويژه ي را گذاشت و ما اگر بتوانیم بنیاد یک نظام عادلانه را طرح نماییم و بسازیم که این استعداد های متفاوت و گونه گون خود را به نمایش بگذارند این شبیه به یک گلستانی خواهد بود که ما در آن گل های رنگین را می بینیم. اما، اگر برعکس آن دعوت شود و جای عدالت را استبداد بگیرد این ها به خواست های تبدیل می شوند که جز از این که ضد یکدیگر بستیزند و مخالفت کنند، دشمنی و عداوت کنند و از جهاز یک رنگی و برادری آن ها ثمری به وجود نخواهد آمد.