فدرالیسم و حل مسایل ملی در افغانستان
كام بخش نيكويي
بخش نخست
مقوله ی "مشارکت ملی"، "همبستگی ملی" و خود آگاهی ملی به مقوله ی اصلی مسایل ملی پیوند نزديك دارند. این گونه مقوله ها تا زمانی که در کشور راه حل معقول خود را پیدانکنند به انجام نمی رسد. به باور من میزان دموکراتیک اندیشی و ملی بودن هر گروه سیاسی و جنبش های روشنگری کشور به سه مساله مهم یعنی، مساله ی اقوام، زبان و کثرت گرایی عقیدتی و سیاسی ارتباط دارد. آن چنان که معلوم است طرح های چون فدرالیسم، کانفدراسیون و حکومت های یونیتار و حتا تجدید نظر به ساختار واحد های اداره ی دولتی، در ذات خود نه مضر اند و نه مفید. این طرح ها طرح های نو وارد در گفتمان های سیاسی کشور می باشند که هر کس به نوبه ی خود تحلیل ها و تقدیرها از آن کرده است. بعضی ها خیال می کنند که این فدرالیسم یک هدف است. ولی به باور من این ها هیچ کدام هدف نیستند، بل وسایلي اند برای رسیدن به هدف معین. اصل مساله در این جاست که کدام یکی از این ساختار های سیاسی می توانند دشواري کشور را در پیوند به حل دموکراتیک و عادلانه ي مسایل ملی پاسخ درست بگویند، و به نفاق قومی، زبانی، مذهبی، منطقوی و قبلیویی پایان بخشد. یکی از راه های حل دشواري هاي موجود کشور ايجاد ساختار نظام سیاسی فدرال است. این طرح در چند سال اخیر از طرف بعضی گروه هاي سیاسی و نويسنده ها به ویژه حزب کنگره ی ملی افغانستان مطرح گردیده است. برخی نیز با آن مخالفت شدید کرده اند. به نظر من در نظام فدرالیسم، به دو گونه موضوع گیری انتقادي در رابطه به اين ساختار رو برو هستيم: 1- مي گويند بخشی از نیروههای مسلط در استان های کشور که حال بنابر شرایط ویژه که از گذشته ایجاد شده، بر اریکه ی قدرت های خانوادگی خویش تکیه نموده، و بر مردم محل هر گونه رفتار مي كنند. در عین حال کشور را به چند کشور اعلام ناشده بخش کرده اند. تلاش دارند تا از این راه بتوانند هر چه خواستند انجام بدهند. از سوی دیگر اقوام که در گذشته از رژیم های تک قومی، سلطه گراي مرکزی جفا های فراون دیده اند، دیگر نمی خواهند به آن گونه رژیم ها تن در دهند. بنابراین روحیه ی فرار از مرکز در آن ها تقویت شده است. در پاسخ بايد گفت: یقینن اگر دولت فدرال بر مبناي منافع همه ملیت ها و اقوام ساکن در کشور به وجود بیاید، گامی است به جلو. اما، این نظام هر گاه برای حفظ قدرت های خود کامه ی فعلی محلی که همین حالا در استان ها و شهر و روستا ها حکومت می کنند باشد و نظام ارباب – رعیت و طوایفی را رسمیت ببخشد، این هم یک فاجعه یی بزرگی را به بار خواهد آورد. در این جا اگر ما نگاهي داشته باشیم به جنوب کشور سران قوم پشتون که سال ها بالای مردم مظلوم خود و دیگران حاکمیت کرده اند و در شمال و غرب و شرق کشور همین گونه اربابان و تنفگداران. در این جا باید متذکر شد که ما در شرایط کنونی به مفهوم واقعی و علمی واژه حكومت نداریم. این رژیم های پی در پی فعلی و گذشته ی افغانستان نه در ساختار نظام فدرالی جور می آیند، و نه در ساختار نظام یونیتار! و نه حتا در نظام های کنفدراسیون و نه شاهی و سلطنتی. ما فعلن از مرکز شهر کابل تا محلات به یک انارشی حاکمیت و نظم ماقبل شاهی و سلطنتی مواجه هستیم. این "ملک ها" نیستند که حکومت می کنند. این تفنگداران و اربابان محل اند که بر مردم فرمان راوی می کنند: کسی در مرکز استان ها و کسی در شهرستان ها و کسی در روستا ها بدون مکتوب رسمي. بدون داشتن حق قانونی و شرعی، بر مردم حکم می رانند. همین حالا در جنوب کشور ما می بینیم که طالبان چگونه قانون را در محلات خویش وضع کرده اند. این را می توان یک انارشی اجتماعی و بحران حاکمیت نامید.
2- بخشی از نیرو های که در مرکز شهر ها مسلط اند و بیشتر به حفظ مقام های بدست آورده خود می اندیشند به شدت به طرح فدرال شدن افغانستان مخالف اند. هم چنان، نژاد پرستان و شوونست های رنگارنگ و طرف دار نظام تک قومی که خود را میراث خور رژیم های غاصب و قبیلویی پیشين می دانند؛ با همه امکانات عملی و تبلیغاتی بر ضد نظام فدرالیسم صف بسته اند و آن را مقدمه یی برای تجزیه ی کشور و جدای اقوام ساکن بهانه مي كنند. در این صف از نگاه قومی اکثرن پشتون ها و بخشی از تاجیک ها ایستاده اند. روشن فکران و نیروهای دگر اندیش، هم در این کشتی لامکان سوار اند و اکثر این ها بنابرهویت قومی خود متاسفانه آن چنانی که در زمان جنگ های گروهی سر گرم بوده اند، حالا در قطار قوم خود قرار گرفته اند. ولی برخی هم موضوع گیری های مستقل دارند و استدلال های منطقی می نمایند. از روی نشرات چاپی و تصویري گواه است که در میان برخی از روشن فکران کشور، اصطلاح فدرالیسم آهسته آهسته به یک "تابو" تبدیل گردیده است. ما در ادبیات سیاسی خود دو گونه "تابو" داریم که يكي آن "تابوي" مقدس و دیگر آن "تابوي" وحشتناک است. از این رهگذر است که این (فدرالیسم) برای برخی "مقدس" و غیر قابل انتقاد و برای برخی نشان "نفرت" است. دکتر جیمز دانشمند و پژوهشگر در مسایل مربوط به فدرالیسم، فدریشن را چنین تعریف کرده است: "فدریشن عبارت است از توافق قانونی میان ایالت ها در یک کشور که حکومت مرکزی از مجموعه این حکومت هاي ایالتی تشکیل شده و یکی در مقابل دیگری قانونن مسوولیت دارند". وی در جای دیگری می گوید: "فدریشن معمولن در کشورهایی که دارای هویت های قومی گونه گون اند و نمی خواهند که آن هویت خود (زبان، عنعنات و مذهب) را از دست بدهند ولی "هویت ملی" واحد را می پذیرند قابل تطبق است... ولی اقوامي که می خواهند به فدرالی بپیوندند باید این را نیز بدانند که با وجود آن که آن ها امور استان های خود را خود می گردانند، بدرجات متفاوت مکلف اند تا نقش "اکثریت" کشور خود را نیز بپذیرند ... . اساسی ترین مساله در فدرال ها حفظ حقوق اقلیت ها می باشد. این مساله از طریق مجلس نمایندگان صورت می گیرد. چون در مجلس نمایندگان همه ی واحد های اداره ی فدرال دارای تعداد نمایندگان مساوی می باشند. فدرالیسم وسیله ی است بخاطر تقلیل دادن در قدرت سیاسی و تقسیم قدرت در نقطه ی مقابل سوسیالیسم قرار دارد." آن چنان که گواه است، فلسفه ی تفکر فدرالی بر جلوگیری از انحصار قدرت و یا به عباره ی دیگر بر تقسیم قدرت استوار است که در نقطه ی مقابل دیکتاتوری قرار می گیرد. از همین جاست که فدرالیسم و دموکراسی با همدیگر پیوند نزدیک و ناگسستنی دارند. در یک کشور چند قومی، چند زبانی و یا دارای رشد اقتصادی متفاوت، اداره ی فدرال فقط و همزمان با نظام دموکراسی می تواند قابل پذیرش و تطبيق باشد. به این معنا که فدرالیسم و دموکراسی لازم و ملزوم یک دیگر اند. اما، به گفته یی دكتر پدرام، فدرال ساختن یک کشور صرف بخاطر موجودیت اقوام گونه گون و یا زبان ها و مذهب ها نیست. پیش از هر چیز دیگری در جامعه افغانستان رشد اقتصادی – اجتماعی مناطق گونه گون کشور مورد نظر است. در جهان امروزی کشور های زیادی فدرالی وجود دارند که واحد های فدرال نه بر اساس قوم، زبان و یا مذهب بلکه؛ بر اساس مناطق تشکیل شده اند. یکی از بخش های اساسی فدرال ها بر اساس مناطق، هویت تاریخی کشور ها به وجود می آید. مثلن در آلمان فدرال که ایالت آن از یک ملیت ژرمن هستند و یا ایالات متحده امریکا که اکثریت استان هایشان از یک تبار (انگلو ساکسون) هستند. حتا در کشور کثیر چند مليتي چون سویس که از قدیم ترین کشور های فدرالی است، از سال 1848 به پس که از 26 واحد فدرال 14 واحد آن به ژرمن ها 3 واحد آن به فرانسوی ها و دیگرشان ایتاليوی هستند. قابل یاد آوری است فدرال ها می توانند از مجموعه ی جمهوریت ها، استان های خود مختار و یا مناطق ساخته شوند که نمونه های آن در کشور های گونه گون دیده می شود. ولی در هر ساختار فدرالی مسایل چون ترکیب قومی، زبانی، مذهبی، جغرافیایی و رشد اقتصادی به ویژه سابقه تاریخی فرهنگی و با اراده آزاد مردم در استان ها در نظر گرفته شود. در غیر آن اداره فدرال هیچ دردی را درمان کرده نمی تواند بلکه؛ در پایان عامل بروز دشواري جدید و به حاکمیت قبیلوی قومی و منطقه ی تبدیل خواهد شد. تجربه کشور های جهان نشان دهنده آن است که فدرالیسم درکشور های چند زبانه، چند ملیت و چند مذهب و چند فرهنگ و کشور های که از نگاهی
این تار نگار باز تاب دهنده ی اهداف و اندیشه های بخش جوان های کنگره ی ملی می باشد. جوان های کنگره ی ملی باور دارند که نیرو های شرارت پیشه و اشغال گر خارجی نمی توانند ما را تحت اشغال خود نگهدارند، ما فکر می کنیم که بدون حل عادلانه ی مساله ملی در کشور صلح، رفاه و مشارکت ملی بوجود نخواهد آمد.