بخش دوم  و پایانی

نظام قبیلوی

                         جواد دروازیان

نظام قبیلوی "عبارت از همان تشکیلاتی است که با ارزش های (غیرعقلایی) مسلط در آن نظام شکل می گیرد. نظام و زندگی قبیلوی (ایلی) نظامی است که، افراد تعلق به یک گروه واحد خویشاوندی داشته، و پیوند آن ها به پایه یی است که در ذهن اعضای آن جریان دارد".[1]

بحث من این است که آقای احمد شاه بنابر مدارک تاریخی درسدد از بین بردن نظام قبیلوی و ایجاد نظام شهری - تمدنی برنخاست. وی دست به وضع قوانینی زد که از جهت های مختلف قابل مکث است. آنچه به نام "یاسای" احمد شاه وجود دارد، نشان می دهد که در برخی از موارد او می خواهد ارزش های قبیلوی همچنان در جامعه تایید و تداوم یابد. در "یاسای احمد شاه" چنین آمده است:

1-    " منع بریدن گوش و بینی.

2-    منع ازدواج دختر افغان ( پشتون) بابیگانگان.

3-     منع میراث شرعی دختر از مال پدر.

4-    زن  شوهرمرده رابرادر یا قوم نزدیک شوهر مجبور اند عقد کنند.

5-    اگر شوهر را وارث نباشد، زن مکلف است در خانه ی شوهر متوفایش نشسته، از مال شوهرش اخراجات و کفایت مقرر دارند.

6-    هر گاه زن در خانه ی شوهرش وفات کند، پدر و برادرش حق ندارند از شوهرش حق المهر مطالبه کند.

7-    طلاق زن پس از نکاح آن ممنوع است.

8-    هنگام سلام کسی حق ندارد جهت احترام سر فرود آورد."[2]

در حالیکه حق طلاق، حق انتخاب شوهر، حق مهر، حق میراث... از جمله حقوقی است که خداوند به زن داده، و از زمره ی حقوق طبیعی انسان شمرده می شود.

احمدشاه ابدالی و تضاد قومی در کشور

انوار الحق احدی تیوریسن و رهبر جریان "افغان ملت" در باره ی فکر قومی امپراتوری درانی می نویسد:

"امپراتوری درانی برای اولین بار پشتون ها را زیر اداره ی یک مرکز سیاسی واحد در آورد. جنگ جویان قبایلی ستون فقرات قوت های نظامی امپراتوری درانی را تشکیل می دادند. دولت نیز پشتون ها را نسبت به سایر رعایای خود از امتیازاتی برخوردار کرده بود. مالیات پشتون ها کم تر از سایرین بود. قبایل آن ها بزرگترین دریافت کننده های  زمین های بخششی دولتی بودند و آن ها اولین کسانی بودند که از بودجه و هزینه های دولتی برخوردار می شدند. به طور خلاصه در دوران درانی ها، پشتون ها از برتری سیستماتیک و نهادینه شده ی نظامی، سیاسی و اقتصادی بر خوردار بودند "[3]. احمدشاه از هیچ گونه امتیازدهی برای قبایل پشتون نشین دریغ نکرد، ولی سایر مناطق (به خصوص در مناطقی که به جنگ می رفت) بیشترین خسارت رسانده می شد، و یا به زور از ایشان مالیه گرفته می شد. البته این امتیاز را بیشتر خان های قبایل به دست می آوردند تا عامه ی مردم پشتون. آقای سیستانی می نویسد:

"احمدشاه درانی پس از انتخابش به حیث پادشاه افغانستان (خراسان) برای استحکام دولتش دو مساله ی مهم پیش رو داشت، یکی نظم قبایل و راضی نگاه کردن آن ها؛ و دیگر آن تشکیل یک اردوی( ارتش) نیرو مند."[4] بیشترین مصارف پولی تنها در همین دو بخش مصرف می گردید. باز هم از قلم آقای غبار در باره مالیات دوره احمدشاهی می خوانیم:

"احمد شاه سالانه 31 میلیون روپیه مالیه اخذ می کرد. مصارف دولت احمدشاه عبارت از اقلام زیر بود: معاش عسکری، منصب داری، مخارج اسلحه، جبهه خانه  و سفربری ها، معاش و مستمر ی مامورین کشورها و خوانین محلی، سادات و علما، مصارف نقلیات و کمند ها، مخارج تعمیرات دولتی، مصارف دربار و خانواده ی سلطنتی وقلم های متفرقه"[5].

"سران اقوام و قبایل را در تملک تمام حقوق و میراث آن ها از جمله مالکیت تیولی وجاگیری ها شان مجاز شمرد، و با افزایش معاش مستمری، القاب اعزازی و تصاحب ملکی و لشکری به گونه موروثی، حمایت آنان را با خود جلب کرد. او برای راضی نگهداشتن آن ها، شورای انفرادی سران اقوام را ایجاد کرد که بدون اصلاح و مشوره آن ها به هیچ اقدامی مهم سیاسی و نظامی دست نمی یازید... . در راس اداره ی او یک تعداد سران خوانین به عنوان اشراف الوزرا مختارالدوله  و ... القاب داده شدند. اما خان ها و سران هر قبیله که در راس مقام های دولتی قرار گرفتند به تدریج دیگر آن ریش سفیدانی نبودند که با اتکا به نفوذ قومی و قبیلوی خود حکم روایی کنند، بلکه به زور با تصرف اراضی تیول و دست بردهای دیگر، به ما لکان بزرگ مبدل شدند..."7.

در مورد غارت گری و غصب مالی: زمانی که نور محمد والی سند در فرستادن مالیه تساهل ورزید، احمد شاه نامه ای به او فرستاد وشعری نوشت که این شعر بیان کننده ی دید و نحوه ی کار او می باشد:

رساندی تو گر گنج درباج ما

شدی ایمن از تاب و تاراج ما[6]

نمونه ی دیگر آن خراسان غربی است که احمد شاه در سال 1751 به آن جا لشکر کشید... و چندین شهر را منهدم ساخت... "[7].

احمدشاه ابدالی در هند چی کار کرد؟

احمدشاه با استفاده از ضعف حکومت هند، 7 بار به آنجا حمله کرد. برخی هدف این جنگ ها را بیشتر رهای بخشیدن مسلمان ها می دانند. ولی بعضی از تاریخ نویسان معروف کشور می گویند که احمد شاه در هند کارنامه ی خوبی ندارد. از خسارات و کشته شدن های که در نتیجه ی این لشکر کشی ها به میان آمد، حتا در برخی موارد مسلمان های هند هم مصوون نماندند.

از جمله در لشکر کشی چهارم، دهلی را تصرف کرد. ولی بعد از فتح هند اتفاق ناگواری رخ داد که در لشکرکشی های احمدشاه با مثل آن کمتر مواجه می شویم. "آن غارت و چپاول شهر دهلی توسط افغان ها بود که در ضمن آن جان و مال مردم آن شهر اعم از هندو و مسلمان بی باکانه مورد تعرض قرار گرفت و تلفات زیادی وارد شد"[8]. جنگ پنجم در میدان پانی پت واقع شد. این جنگ ها را عده یی "جنگ فیصله کننده و خطرناک ترین جنگ می دانند که وحشتناک ترین قتل عام در آن رخ داده است. بنابه گفته آقای فرهنگ 30000 تن دراین جنگ تلف شد". آقای حبیبی در شرح این جنگ می نویسد: "لشکر یان احمد شاهی بعد از جنگ های متعدد با هند و سک  و شکست افواج... تا دولک نفر دشمن را از ته تیغ گذرانیدند..."[9].

احمد شاه در سال 1763 علیه بغاوت سک ها که در تمام مدت حکومت او به صورت مستقیم یا غیر مستقیم(چریکی) در جنگ بودند، تاخت. احمد شاه در محلی به نام "امرتس بلغار(هند) با قواه 2000 نفری مواجه گشت و در این جنگ حدود 20000 را کشت"[10]. هم زمان با این حادثه  دو ابرقدرت استعمارگر انگلیس و فرانسه در هند مشغول ستیز بودند... "[11] یعنی زمانی که احمدشاه به هند تاخت حکومت هند را بیشتر برای استعمار انگلیس مساعدتر ساخت.

نتیجه گیریی که آقای غبار از جنگ و کارنامه احمدشاه در هند دارد این است:

" یکی از کار های عجیب و بی فایده وخساره آور او این بود که در امور داخلی هندوستان مداخله منفی نمود... این حمله با خون هزاران نفر افغان (افراد احمدشاه) و هندوستانی برای درهم شکستن قوای ملی مرهته کار خطرناکی بود و هیچ گونه ارتباطی با منافع افغانستان و هندوستان نداشت. نتیجه ی این فتح درخشان در واقع عجله ی بود برای برداشتن سنگی بزرگی از دام راه استعمار انگلیسی. احمدشاه خواست خلای بزرگ را به نام دین و توسط تقویه ی یک دولت فاسد شده که به حکم تاریخ محکوم به مرگ بود... برای نفوذ استعمار گران باز تر کند. زیرا نه دولت افغانستان جانشین هند گردید و نه کدام قوت بزرگ تر هندی."[12]

تاریخ نگار معروف دیگر آقای فرهنگ در جمع بندی جنگ های احمدشاهی می نویسد:

" ... معذالک لشکر کشی های احمدشاه به هند غنایمی که او  وسرداران و لشکریان او به دست آوردند در پایان کار به زیان افغان ها انجامید. زیرا به جای ذوق کار و زحمت کشی، روحیه ی نهب و تاراج و تنبلی را در ایشان تقویت کرد که نمی تواند پیشرفت و تعالی ملت دولت را تامین کند."[13]



[1] - صدیقی، جلال الدین؛ چگونگی استیلای نظام قبیلوی در افغانستان. ترجمه داکتر محی الدین مهدی، ناشر: حزب مردم مسلمان افغانستان سال 1387ص6

[2] - همان صص24-25

[3] - احدی، انوار الحق،" زوال پشتون ها" از کتاب حل مناسبات تباری در افغانستان. ناشر: حزب مردم مسلمان افغانستان، سال1386، چاپ اول ص2

[4] -  سیستانی، محمد اعظم؛ ظهور افغانستان معاصر و احمد شاه ابدالی. کابل: دانش خپرونه تولنه، چاپ اول سال1386ص325

[5] - غبار، میر غلام محمد، احمدشاه بابا افغان. کابل: دانش اخپرونه تولنه، چاپ سوم 1387ص106

[6] - حبیبی ص 264

[7] - فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر. اخیر ص121

[8]  - فرهنگ، ص 119- 124

[9]- حبیبی، تاریخ مختصر افغانستان. ص 262

[10] - همان ص

[11] - عطای، محمدابراهیم، مگاهی به تاریخ معاصر افغانستان. ترجمه جمیل الرحمن کامگار، کابل: بنگاه انتشاراتی میوند، چاپ اول، سال 1384 ص51

[12] - غبار ، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ. انتشارات: میوند، چاپ چهارم سال 1384ص 359

[13] - فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر ص 135