نيم نگاه به ليبراليسم
نيم نگاه به ليبراليسم
كام بخش نيكويي
24 اسفند ماه 89 خورشيدي
بخش دوم و پاياني
توسعه ي صنعتي، دگرگوني هاي ژرف در بافت اجتماعي جامعه ي مدرن به وجود آورد كه با مضمون گفتمان كلاسيك ليبرالي همخواني با نياز مندي بورژوازي بازرگاني نا همخواني يافت و ضرورت باز نگري پيش روي ليبرال هاي نسل دوم را يافت، كه بزرگترين چالش همان «آزادي منفي»، يعني فعاليت هاي بي مانع رو بروي كلاسيك ها بود كه جامعه را به هرج و مرج اجتماعي نزديك كرده بود. البته نسل دوم كه مي خواستند پرونده ي فراموش شده كلاسيك ها را به گونه ي ديگري طرح ريزي كنند تا از هرج و مرج و ظهور نا برابري هاي اجتماعی كمي كاسته شود، اين ها آمدند طرح مشاركت همگاني را مطرح كردند؛ يعني پا فشاري بر مشاركت اجتماعي و جامعه ي دموكراتيك، عدالت جويانه و برابر طلبانه بودند و تاكيد بر مفهوم «آزادي مثبت» بودند كه مي توان چند تن شان را به گونه ي اشاره نا برد: جان استوارت ميل، تامس هيل گرين، برنارد و...تا مايكل والز و جان رالز. ليبرال ها در اين دوره بيشتر روي عدالت توزیعی تاكيد داشتند و مي گفتند كه آزادي براي كه؟ آزادي براي چه؟ و آزادي تا كجا؟ (يعني همان بحث "آمارتياسين" در« كتاب آزادي و برابري») تا حتا كه جان رالز در «كتاب عدالت به مثابه ي انصاف» اين موارد را به صورت درست توضيح داده است كه بر مبناي اين گفته ها ليبراليسم اجتماعي را صورت بندي كردند. اين ها متفاوت از كلاسيك ها خواستار مداخله ي دولت در زمينه هاي اقتصادي به منظور تخصيص متوازن منابع، توزيع برابر و عادلانه ي كالا و امكانات، زمينه بر خورداري عملي فرد از حقوق طبيعي و دست يابي مثبت را هموار كردند.
3- ليبراليسم نو يا نيو ليبراليسم، كه با تحول انديشه ليبرالي اجتماعي و ليبرالي كه با دگرگوني هاي فناورانه ي سياسي، اقتصادي و فرهنگي چند دهه ي پاياني سده ي بيستم تقارن يافته كه امروزه سراسر جهان را زير پوشش خود گرفته است.
نسل سومي كه با ظهور دنيايي مدرن و تكنيك و فناوري و جهاني سازي و جهاني شدن رو برو بود، اين نظريه پردازان عبارت بودند از: رابرت نازيك، فريدريش هايك، آيزايابرلين و ميلتون فريدمن كه در گام نخستين اين نظريه پديدار شدند. البته در دهه ي 1970 با وقوع دو انقلاب در فناوري ارتباط (جولاباف) و بسط جامعه ي مدني و گسترش فرهنگ آگاهي دهي و يا همان اصطلاح شهروند آگاه جهاني پديد آمدند. يعني گسترش آزادي هاي انتقادي و انتقال ارتباط توسط رسانه ها و نهاد هاي جامعه ي مدني باعث شد كه افراد جامعه؛ نظام هاي بسته و ديكتاتور مآبانه ي خود را سر نگون سازند. (كه ما در اين اواخير شاهد انقلاب هاي مردمي در كشور هاي خاورميانه بوديم)، هم چنان در دهه 1970 با رکود تورم پس از چندين دهه رشد در «اقتصاد هاي رفاهي» جوامعي سرمايه داري و عملكرد اقتصاد سرمايه داري اجتماعي به عنوان كاهش كارايي و كسادي و باز دهي و خلاقيت، توليد مورد انتقاد قرار گرفت، كه در اين گرايش باز هم به همان سياست هاي آزاد گذاري كلاسيك، مداخله ي دولت در زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي، مالكيت و مدريت اقتصادي دولتي بر واحد هاي توليدي يا همان نظريه هاي اقتصاد گرايانه ي «كنزي» نا كار آمد و زيانبار اعلام شد. اين تحول كه با ظهور جنبش هاي اصلاحي سياسي اقتصادي در اتحاد شوروي و ساير كشور هاي سوسياليستي شرق اروپا مصادف شد كه موج جهاني شدن و جهانی سازي نوین را در خود داشت. موج نوين جهان شدن با تعديل اقتصاد و گسترش اقتصاد بازاری همراه با شعار آزاد سازي، مقررات زدايي، خصوصي سازي و گذر از شيوه ي مدريت توليدي «خود گرايي» و «پسا خود گرايي» را در جهان امروزي پديد آورد. بنابراين در پاياني ترين گپ گفته مي توانيم كه ليبراليسم جديد تكيه بر چند چيزي دارد كه فهرست مي كنيم:
- قانون بازار؛ آزاد كردن كار و كسب، يعني آزادي كسب و كار خصوصي از هر گونه محدوديتي كه حكومت تحميل كرده است و اين مهم نيست كه باعث چه ميزان زيان همه گاني و مردمي مي شود.
- قطع كردن هزينه هاي عمومي و خدمات اجتماعي؛ مانند آموزش و پرورش مراقبت هاي بهداشتي، حمايت از تهي دستان و خدمات در مان گاه هاي همه گاني حتا راه هاي آهن و جاده ها؛
- كوتاه كردن دست دولت از نظارت بر بازار، يعني تقلیل نظارت دولت بر هر چيزي كه مي توان از سود بكاهد؛
- خصوصي سازي يعني فروش شركت ها و زمين هاي متعلق به دولت و هم چنان محو مفهوم مصلحت همه گاني يا جامعه و جايگزين كردن آن ها با «مسووليت فردي» كه اين موارد اشاره شده از شاخصه ترين نظريه هاي ليبراليسم جديد را تشكيل مي دهد. اين بود چشم انداز كوتاه به دوره هاي نظريه ليبراليسم .
پاي برگ ها:
1- نقد ليبرال دموكراسي، برگردان و تلخيص از سعيد زيبا كلام.
2- ليبراليسم، جان گري
3- عزت الله فولاند وند، صورت بندي جان رالز از نظريه ي عدالت، مقاله ي جولافا
این تار نگار باز تاب دهنده ی اهداف و اندیشه های بخش جوان های کنگره ی ملی می باشد. جوان های کنگره ی ملی باور دارند که نیرو های شرارت پیشه و اشغال گر خارجی نمی توانند ما را تحت اشغال خود نگهدارند، ما فکر می کنیم که بدون حل عادلانه ی مساله ملی در کشور صلح، رفاه و مشارکت ملی بوجود نخواهد آمد.