امريكا و برنامه ي شرق ميانه جديد

عبدالقهار بلخي

يكي از سياستمداران امريكايي مي گويد: دولتمردان اروپايي در دوران استعمار كلاسيك جهت نفوذ در كشورهاي آسيايي، افريقايي و امريكاي لاتين و براي تحت سلطه درآوردن ملت هاي ضعيف، از قاعده ساده يي پيروي مي كردند كه بر اساس آن فرمانده نظامي آن ها اسلحه در يك دست و كتاب مقدس انجيل در دست ديگرشان بود وارد سرزمين هاي ناشناخته مي شدند و با بكار بستن يكي از اين دو حربه، و يا هر دوي آن ها مي توانستند سرزمين هاي جديدي را فتح و دامنه مستعمرات خود را بگونه ي منظم گسترش دهند. ولي عصر حاضر نيازهاي خودش را دارد و راه قديمي، ديگر نمي تواند اهداف بلند پروازانه كشور گشايان عصر جديد را بر آورده سازد. به گفته اين سياستمدار امريكايي، پس از جنگ دوم جهاني، رهبران كاخ سفيد، راهكار بالا را بر اساس شرايط روز تغيير دادند. طراح جديد آيزنهاور رييس جمهور سابق امريكا كه به جاي سياست اسلحه و انجيل، طرح جديدي را پيشنهاد كرد. آيزنهاور در اين طرح مي گويد: در مواجهه با كشورهاي ضعيف، طوري رفتار كنيد كه آن ها شما را افراد بي خيال و ساده لوح تصور كنند، در حالي كه شما براي سلطه بر جهان، نقشه هاي بزرگي در سر داشته باشيد. اما مثل آدم هاي احمق و ساده لوح رفتار نماييد. در حال حاضر يكي از اين نقشه ها با محوريت رژيم اشغالگر اسراييل در قلب جهان اسلام است.

اجزاء و عناصر متشكله طرح: نقشه خاورميانه جديد كه هدف از آن ايجاد تغيير در نقشه سياسي منطقه است متشكل  از اجزاي زير مي باشد:

1-    تقسيم و تجزيه كشورهاي شرق ميانه، از طريق تحميل جنگ، انجام كودتاهاي فرمايشي و ايجاد دولت هاي كوچك محلي كه همواره به دليل مناقشات سرحدي در حالت آماده باش نظامي باشند.

2-    تغيير رژيم هاي عربي تحت شعار مدرنيزم و نوگرايي سياسي، از جمله ايجاد تغيير در نظام پادشاهي عربستان سعودي و بي ثبات كردن اين كشور به منظور ايجاد هرج و مرج در سرزمين مقدس مسلمان ها يعني معكه و مدينه.

3-    برقراري رژيم هاي كاملن وابسته به غرب در همه اين كشورها، اگر چه در حال حاضر نيز اكثر رژيم هاي حاكم بر ممالك اسلامي، عربي از سياست وابستگي به غرب پيروي مي كنند، با اين حال كاخ سفيد به عنوان طراح و اجرا كننده اصلي اين  نقشه استعماري، در نظر دارد رژيم هاي زير دست به غرب، و همسو با سياست هاي اسراييل در منطقه روي كار بياورد.

بر اساس داده ها انتشار يافته، مي توان اهداف اين طرح امريكايي را به دو بخش اهداف اقتصادي و اهداف سياسي و راهبردي تقسيم بندي كرد. در بخش اهداف اقتصادي امريكا بر هيچكس پوشيده نيست كه ايالات متحده با انگيزه تصرف منابع بزرگ انرژي و نفت و گاز شرق ميانه، به اين منطقه حساس و پر جاذبه اقتصادي چشم دوخته است. راهبرد گرايان امريكايي به اين نتيجه رسيده اند كه كليد انرژي جهان در شرق ميانه است، و هر كشوري كه بر ذخاير بزرگ انرژي در اين منطقه دست رسي داشته باشد آقاي جهان خواهد شد.

بنابراين، در دست گرفتن كليد تمامي ذخاير انرژي شرق ميانه، مهمترين هدف اقتصادي و علت ماجراجويي هاي سياسي و نظامي امريكايي ها در اين منطقه از جهان مي باشد. آن ها مي دانند كه ساختار تسلط بر سيستم انرژي شرق ميانه، برنامه يي است كه اقتدار مالي و سياسي امريكا را چند برابر افزايش خواهد بود و كاخ سفيد در صورت دستيابي به اين ساختار مي تواند اتحاديه اروپا، جاپان، چين، شبه قاره هند و بسياري از كشورهاي جهان را تا مدت هاي طولاني، مطيع اراده خود نموده و بر ساختارهاي سياسي و اقتصادي اين كشورها با دست بازتر از گذشته اعمال نفوذ نمايد. در اين ميان منطقه نفت خيز خليج فارس، شاهرگ انرژي جهان و گوهر نفيسي است كه شياطين كاخ سفيد را بيش از ساير قدرت هاي سلطه گر جهان وسوسه  كرده است.اما در خصوص اهداف سياسي امريكا از طرح خاورميانه بزرگ مي توان به اين موارد بسيار مهم اشاره كرد.

1) مبارزه عليه موج اسلام خواهي، و ظهور پديده اصول گرايي اسلامي كه روز تا روز وسعت و پهنا و عمق بيشتري كسب مي كند. پديده اسلام مبارز و آزاديخواه، كه سياست سركوب گر و توسعه طلب غرب را به چالش كشيده است در دهه هاي اخير به مثابه خاري  در چشم  استعمار  گران جديد غربي فرو رفته است. اين موج با روي كار آمدن جنبش هاي مقاومت گرا عليه امپرياليسم چه در اروپا و چه در كشور هاي اسلامي. اين جنبش هاي مقاومت گرا، اينك به قدرتمندترين حريف سياسي امريكا تبديل شده است. رهبران كاخ سفيد پس از فروپاشي كمونيزم شوروي، اكنون در حال دويل سياسي و حتا نظامي با كشورها، جريان ها و ملت هايي است كه بازگشت به عدالت اجتماعي را شعار خود قرار داده و سلطه جهان خواران ضد اسلام را بر نمي تابند. امريكايي ها به عنوان مدافعين دژ استعمار جديد، تيرهاي آلوده به زهر خويش را بسوي سربازان گمنام جبهه اصولگرايان انساني، نشانه گيري كرده و قصد دارند با اتكا به سلاحهاي بسيار مدرن و پيشرفته خود اين رستاخيز گونه را قبل از هر جاي ديگري در منطقه شرق ميانه مهار نمايند. آن چه كه در اين روزها در فلسطين و لبنان مي گذرد بخشي از نبرد توطيه آميز امريكا و اسراييل عليه موج مقاومت عدالت خواهي است.

2) هدف دوم  نقشه خاورميانه  جديد امريكا، تثبيت موقعيت اسراييل و در صورت امكان توسعه قلمرو اين رژيم و تحت  فشار قرار دادن رژيم هاي عربي براي به رسميت شناختن اسراييل است. هنوز هم نه امريكا و نه سران رژيم اسراييل، هيچكدام، شعار اسراييلي (از نيل تا فرات) را فراموش نكرده اند. به اعتقاد كارشناسان سياسي منطقه، در صورت استقرار اوضاع و تثبيت حاكميت نظاميان امريكايي در كشور عراق، پايگاه هاي جاسوسي و اطلاعاتي اسراييل در اين كشور اسلامي تاسيس خواهد شد. هدف نهايي امريكا در عراق (در صورتيكه قدرت و توان اجراي آن را داشته باشد) حذف عناصر و جريان هاي اسلام گرا از صحنه قدرت، و مشاركت دادن اسراييل در حاكميت عراق است، كه البته دستيابي به اين هدف براي امريكا و اسراييل با توجه به ريشه دار بودن مراكز و حوزه هاي علمي، به آساني ميسر نخواهد شد و حتا غير ممكن خواهد بود.

3)ناامن كردن مكه و مدينه در حجاز، و عتبات عاليات در كشور عراق، و انجام عمليات هاي سازمان يافته تروريستي با هدف هتك حرمت به مقدسات ديني مسلمانان يكي ديگر از اهداف طرح امريكايي شرق ميانه جديد است، در صورت بي تفاوتي و غفلت توجيه ناپذير مسلمانان در برابر توطيه هاي امريكا و اسراييل، دشمنان اسلام تلاش خواهند كرد مقدس ترين مكان هاي مذهبي مسلمان ها را به بازيچه گرفته و داستان غم انگيز بيت المقدس را در ساير مكان ها مذهبي و حتا در مكه و مدينه نيز تكرار نمايند.

4) در اين  نقشه، طراحان آن قصد دارند از طريق عمليات تجزيه و تقسيم سرزمين هاي عربي شرق ميانه، حضور فعال نظامي در اين سرزمين ها، كشورهاي ايران، روسيه، چين و هندوستان را كه رقباي اصلي امريكا محسوب مي شوند از لحاظ سرزميني (سياسي و اقتصادي) در محاصره قرار دهند. در اين نقشه، امريكا آقا و فرمان رواي شرق ميانه پيش بيني شده است كه در يكدست شمشير و در دست ديگر اعلاميه جهاني حقوق بشر و كتاب نانوشته دموكراسي و ليبراليزم و در چنين حالتي مي خواهد سرنوشت انسان هاي اين منطقه را تعيين نمايد. نقشه خاورميانه امريكا با محوريت اسراييل طراحي شده است، در حاليكه ميليونها مسلمان آگاه و مبارز منطقه، با الهام از مكتب آزاديخواه  اسلام، اسراييل را غده سرطاني و عامل جنگ و خشونت و تروريزم دانسته و در صدد ايجاد نقشه جديد شرق ميانه بدون موجوديت اسراييل مي باشند. ملت ها و دولت هاي اسلامي، گوهر عزت و شرف و استقلال و كليد گنج ها و ذخاير عظيم انرژي و نفت و گاز را كه در دست دارند. دو دسته تقديم اشغالگران امريكايي و اسراييلي نخواهند كرد. اين گنج ها در دست رژيم هاي منطقه، يك سرمايه است كه بايد صحيح و سالم به نسل هاي آينده تحويل دهند. جنايات رژيم اسراييل در لبنان بيانگر اين واقعيت است كه دموكراسي و حقوق بشر امريكايي در سرزمين بمباران شده لبنان براي هميشه دفن شده است.